31- بالالی، بال یئمز.      (آدمب چه دار عسل نمی خورد)      <<والدین در استفاده از لذایذزندگی فرزند خود رابر خود مقدم میدانند>>

  32- بلدسیز یولا چیخان یولون آزار.    (کسیکه بدون راهنما براه افتد راهش را گم می کند)

  33- بوگون قیزین دویمیه ن، صاباح دیزین دویه ر.     (کسیکه امروز دخترش را نزند فردا بزانوی خود میزند)    <<غفلت از تربیت دخترموجب رسوائی وندامت می شود>> 

34- پیچاق ئوز دسته سین کسمز.    (کارد دسته ی خود را نمی برد)   <<ستیزه جوئی با منعم یا حامی جایز نیست>>

  35- پیس اولاد، بالیق سوموگی دیر، نه آتماق اولور نه اوتماق.    (اولاد بد مثل استخوان ماهی است - که در گلو گیر کرده باشد- که نه می توان بیرون انداخت ونه می توان بلعید)

36- پیغمبر چراغی ، قیزدان یانیب.   (چراغ پیغمبر ازجانب دختر روشن شده است)   <<غصه خوردن از جهت اولاد پسر نداشتن بی مورد است>>

  37- تابوت زینگرووی دیر.    (زنگوله تابوت است)    <<کودک خردسال داشتن در سن پیری فقط برای آویزان کردن از تابوت خود بدرد می خورد>> 

38- چورک بیلمیه ن،چوره گه چاتماز.    (کسیکه قدر نان ونمک را نداند به نان (رفاه)نمی رسد)

39- ده ده سیندن نه گول دردیم که بالا سیندان نه گولاب دوتام!     (از پدرش چه گلی چیدم تا از فرزندش چه گلابی بگیرم)     <<جائیکه پدرش خیری برایم نداشت از فرزندش چه انتظاری میتوانم داشته باشم>>

  40- دوز چوره ک یئمیشیک.     (نان ونمک خورده ایم)     << حق انسانی را که بگردن همدیگر داده ایم نباید نادیده بگیریم>> 

41- دوز یئیب ، دوزلاغی باتیرما.     (نمک را خورده نمکزار را آلوده مکن)     << بدی کردن به منعم جایز نیست>> 

42- زر قدرین ، زرگر بیلر.     (قدر زر را زرگر می داند)     <<قدر شناسی کار هر کسی نیست>> 

43- قولان آت اولونجا،ییه سی مات اولار.    (تا کره ای اسب شودصاحبش مات میشود)    <<تربیت کودکان تا سن بلوغ ، والدین رافرسوده ودرمانده میکند>> 

44- منیم الیمین ، دوزو یوخدر.    (دست من نمک ندارد)    <<به کسانی نیکی کرده ام که قدرشناس نبوده اند>> 

45- یا بوینوندا یا قارنیندا!    (یا در گردنش یا در شکمش!)    <<لحظه ای از زحمت بچه داری یا حامله بودن فارغ نیست>> 

46- یاخشیلیغا یامانلیق، کور ائششگه سامانلیق.    (به خوبی  بدی ، به خر کور کاهدان)    <<کسیکه در مقابل خوبی بدی بکند به خر کوری مانند است که احساس قدر شناسی از بخشوده شدن کاهدان راندارد.(قدر نیکی را ندانستن نشانه ی نفهمی است) >>